یک آغاز شاعرانه، آغازی فوق العاده، آغازی که به تنهایی همه فیلم و اتفاقات اونو در دل داره.
داستان تو یک کافه شروع میشه. با یه روایت ساده با زبانی ساده.
داستانی آشنا از خورشید، زمین، ماه و یه خورشید گرفتگی.
و بازگشت دوباره ی خورشید و برگشتن امید.
یک فیلم “بلاتار”ی. سیاه و سرد، زشت و خشن. الگویی که در اسب تورین هم تکرار میشه. پلان سکانسهای طولانی، کم دیالوگ و با ریتمی کند. اینجا نه از زیبایی هنرپیشهها و داستانهای پرپیچ و خم خبری هست و نه از جار و جنجالها و ابتذال فیلمهای هالیوودی.
قراره بزرگترین و عجیبترین نهنگ دنیا را به نمایش بزارن. نهنگی که میگن ۳۰۰ تای دیگر از آنها وجود دارد یا شاید فقط یک جفت از آنها بوده. نهنگی که نام شاهزاده را روی اون گذاشتن و همون طور که میگن سرآغاز همهی ماجراست. “یانوش” کسی که در آغاز فیلم داستان خورشید و زمین رو روایت میکنه نه زیباست، نه قوی، نه باهوش و نه حتا یک قهرمان. او سادهاس مانند همه ما و جویای حقیقت.
تریلر فیم “هارمونیهای ورکمایستر” اثر “بلا تار”
آمدن نهنگ شروع ماجراس. بزرگترین نهنگ دنیا. نهنگی که هیچ کسی نمیتونه انکارش کنه و مانند حقیقتی تلخ همه از آن گریزانن و جز یانوش هیچ کس شهامت رویارویی با اونو نداره. شورشی به پا میشود که هیچ کس دلیل آن را نمیداند، تر و خشک رو باهم میسوزونه و باز مانند زندگی واقعی تمام کاسه کوزهها سر بیگناهترین آدم دنیا میشکنه و این یانوشه ک باید تاوان بده. نامش درلیست اعدامیها نوشته میشه و باید از شهر فرار کنه.
اما مانند آغاز فیلم و بازگشت دوباره خورشید، فیلم پایانی خوب داره. هرچند خیلی چیزها از دست رفته اما آغاز دیگری در راهه.
یک فیلم آخر الزمانی، نه به معنای هالیوودی آن، نه به معنای وجود اندیشههای هزاره گرایی در فیلم و بازگشت منجی، نابودی همه ی دنیا و ……
این یک آخر الزمان “بلاتار”یه. فضای فیلم به قدری سرد و سیاه و خشنه که با دیدنش میشه گفت ک آخرالزمان شده. آخرالزمانی تو یک شهر کوچیک و حتا مانند اسب تورین تو یک روستای دورافتاده. نه حرف بزرگی میخواد بزنه، نه نسخه میپیچه، و نه شعار میده. برخلاف هالیوود که داره روح سینما را مسموم و اونو نابود میکنه. سینما به چنین فیلمهایی نیاز داره.
متن بالا توسط دوست خوبمون “جمیاد” درباره فیلم “هارمونیهای ورکمایستر” به کارگردانی “بلا تار” سینماگر مجارستانی نوشته شده. فیلمی متفاوت که در اون خبری از هیجانهای هالیوودی نیست. حتی در بعضی از سکانسها فقط چند دقیقه قدم زدن کاراکترها رو نمایش میده، بدون اینکه حتی زاویه دوربین تغییری بکنه و یا دیالوگی گفته بشه. در این فیلم به دفعات برداشتهای طولانی بدون کات کردن و تعقیب کاراکترها با دوربین رو مشاهده میکنیم. تصاویری که حس خستگی، درماندگی و دلمردگی را از شهر به بیننده القا میکند.
در نهایت، این فیلم به تماشاگران و بینندههای کم طاقت و بیحوصله توصیه نمیشود.
لینک کوتاه این نوشته:
فیلمی به غایت سخیف و مقوا می باشد
هر کسی میتونه نظر خودش رو داشته باشه علی جان. ممکنه یکی به این فیلم بگه سخیف و ممکنه کس دیگهای بهش بگه شاهکار. اما اینا مهم نیستن، مهم اینه موقع دیدن فیلم چه حسی به آدم دست میده.
من ندیده گفتم سخیفه. اگه میدیدم که چیز دیگه ای میگفتم. اینو فقط تایید نکن :))
اسم نهنگ شاهزاده نبود. شاهزاده رو همراه نهنگ به شهر آورده بودن و قرار بود هر دو رو به نمایش بگذارن که طبق گفته خودشون، به دلایل فنی شاهزاده رو نمایش ندادن