به جرات میتونم بگم که به بخشها و شهرهای زیادی از ایران سفر کردم. اما تا بحال اکثر سفرهام بهصورت شیک و مجلسی بوده! البته منظورم این نیست که همهجا هتل رفتم و با هواپیما سفر کردم. اتفاقا در این دو مورد کمترین تجربه رو دارم. اکثر سفرهای من یا با خانواده بوده که طبیعتا با ماشین شخصی رفتیم و شب رو یا تو خونه معلم گذروندیم، یا مهمانسراهایی که از طرف بابا میگرفتیم و یا تو پارک چادر میزدیم، که البته این چادر زدن سال به سال کمرنگتر شد واسمون. یا با دوستان میرفتم که اونجا هم یا با ماشین شخصی رفتیم و یا با اتوبوس و یا چندتا سفر رو هم تنها رفتم که یا با قطار رفتم و یا با اتوبوس که این سفرها بیشتر سفر علمی محسوب میشدن و برای ارائه مقاله یا تحقیقات و اینجور حرفها میرفتم. پس طبیعتا با یه سامسونت و لباس رسمی این سفرها رو میرفتم. ولی در سفرهایی که با ماشین شخصی، چه با دوستان و چه با خانواده، میرفتیم معمولا لباس راحتی میپوشیدیم تو ماشین.
در طی سالهای اخیر علاقه زیادی به سفرهای بکپکری پیدا کردم. البته سفرهای دو روزه به دل طبیعت اطراف رو جزو این سفرها محسوب نمیکنم. این علاقه هم از طریق خوندن و دیدن سفرهای دیگران در من ایجاد شد. البته غریبترین قسمت برای من هیچهایک کردن بود و نه بکپکر بودن. مطالب زیادی درخصوص هیچهایک و بکپکرها در اینترنت منتشر شده، اگه اطلاعاتی ندارید با کمی جستجو میتونید اطلاعات خوبی بهدست بیارید. تقریبا یه هفته پیش بالاخره موقعیت هیچهایک کردن واسم پیش اومد. یه توریست فیلیپینی اومده بود ایران و از طریق سایت کوچسرفینگ واسم پیام اومد و من هم اونو دعوت کردم خونهمون. یکی دو روز پیش ما بود. آدم راحتی بود و میتونست خوب صحبت کنه و در مورد چیزی که اطلاعات نداشت میتونست به راحتی چند دقیقه حرف بزنه! یجورایی شخصیتی کاریزماتیک داشت با یه لبخند فوقالعاده گنده! همه این ویژگیها رو کنار هم چیدیم و جذابیتهای سفر بهصورت بکپکری و هیچهایکی رو هم کنار هم گذاشتیم و دیدیم موضوع جذابی برای ساخت فیلم مستند میتونه باشه. از این فیلم هم میشه برای تبلیغ ایران و جاذبههاش استفاده کرد و هم از جذابیتهای این شخص برای زیبایی فیلم بهره برد. بهعبارت دیگه از نظر من فرصت خوبی بود. در خصوص ساخت فیلم با خود کِنِت (اسم توریسته) هم صحبت کردیم و اون هم خوشش اومد و قرار شد بقیه مسیر رو تا جایی که امکان داره من هم همسفر اون بشم و فیلم بگیرم. قرار شد دخالتی در روند سفرش ایجاد نکنم و فیلم کاملا مستند باشه. پس این شد مقدمه اولین سفر هیچهایکی من.
وقتی آدم از شهر خودش هیچهایک کردن رو شروع میکنه کمی واسش عجیبه و در حقیقت کمی هم خجالت میکشیدم! اینکه دانشجوهام منو ببینن با یه کوله گنده رو پشت و منتظر یک کامیون یا تریلی! اما وجود دوربین واسم قوت قلبی بود و میتونستم بگم برای هنر دارم خودم رو قربانی میکنم!! گرچه این فکر بیشتر از نیم ساعت دووم نداشت و بعد از اون دیگه به این چیزا فکر نمیکردم و فقط لذت بردم از سفرم. دست بلند کردن برای رانندههای تریلی، راه رفتن در امتداد جاده، فیلمبرداری، صحبت با اشخاص مختلف و از همه مهمتر لبخند زدن به همه از مهمترین تجربیات و دستآوردهای من واسه این سفر بودن.
همصحبت شدن با رانندههایی که همیشه تو جادهان وبه قول یکی از همونها هر روز یه مسیر تکراری رو میرن و میان خیلی جالبه و جذاب. وقتی باهاشون صحبت میکنی با نگاهشون به زندگی آشنا میشی. حتی میشه اطلاعات خوبی درباره جاهایی که میشه سفر کرد بهدست آورد. با این حال وظیفه ما در قبال اونها چیه؟ وقتی دارن رایگان کمکمون میکنن و اطلاعات بهمون میدن و از جایی به جای دیگه منتقلمون میکنن ما چجوری میتونیم لطفشون رو جبران کنیم؟ به نظرم اولین چیز یه لبخند و روی باز هست. باید از تجربیاتمون واسشون بگیم و روز تکراریشون رو از یکنواختی درآریم. نباید حس بدی بهشون منتقل کنیم.
یکی از مزایای سفر بدون برنامه ریزی آشنایی با افرادیه که تا بحال نمیشناختیشون. سه تا از افرادی که تو این سفر از طریق یکی از دوستان باهاشون آشنا شدم اسحاق، مرضیه و صفا بودن. نحوه آشنایی من با این افراد یه جورایی عجیب بود. وقتی رسیدیم گرگان میزبانمون (که کِنِت از طریق سایت کوچ سرفینگ پیدا کرده بود) به اسم کوهیار (وکیل پایه یک دادگستری) اومد دنبالمون و شب رو پیش اون گذروندیم. بعد از چند ساعت حرف زدن یه دفعهای به ذهنش رسید و گفت: چرا گُمیشان نمیرین؟ جای خوبیه و میتونین با فرهنگ ترکمنها آشنا بشین. بعد گفت که من اونجا دو نفر رو میشناسم که خودم هنوز موفق به دیدنشون نشدم ولی از طریق اینستاگرام دنبالشون میکنم.وقتی کوهیار از طریق اینستا واسه این زوج (اسحاق و مرضیه) پیام فرستاد خوشبختانه اونا هم آنلاین بودن و جوابمونو دادن و مطمئن شدیم که هستن و خلا صه ما ساعت یک نصفه شب تصمیم گرفتیم بریم یه سر خونشون و ببینیمشون و فیلمبرداریمونو انجام بدیم و برگردیم. کِنِت از طریق کوهیار پرسید که آیا هزینه ای میگیرن واسه اینکار یا نه؟ و اسحاق و مرضیه هم گفتن واسه شب موندن طبق تعرفه ای که واسه مسافرا دارن هزینه میگیرن تا بتونن هتل موزه اشون رو تکمیل کنن. به همین دلیل کِنِت گفت شب نمونیم! کلا دنبال سفر رایگان بود! به معنای واقعی رایگان. تا اینجا داستان رسیدن ما به هتل (شاید هم متل، و یا شاید هاستل، و یا خونه قدیمی صمیمی ) اسحاق و مرضیه و صفا بود.
مدتی که با این افراد زندگی کردم شاید کم بود(یک عصر تا صبح روز بعد) ولی کافی بود تا باهاشون و افکارشون آشنا بشم. افرادی به شدت صمیمی، راحت و باصفا. تقریبا بعد از ۵ دقیقه (شاید هم ۴ دقیقه و نیم) احساس راحتی و صمیمیت بر آدم مستولی میگرده! درسته ترکمن هستن و با فرهنگی نسبتا متفاوت بزرگ شدن ولی مثل بقیه خانوادههای ترکمن بسته نبودن و برخورد راحتی با غریبه ها داشتن. وقتی فهمیدن به صورت هیچهایکی و بکپری سفر میکنیم طبق اصولی که واسه خودشون داشتن هیچ پولی ازمون نگرفتن و گفتن میتونیم تا هروقتی که میخوایم اونجا بمونیم. ما (من و کِنِت) هم که برخورد گرمشون رو دیدیم و از مکان و آب و هوای اونجا خوشمون اومده بود با پررویی کامل شب رو موندیم اونجا!
خیلی دارن واسه هتل-موزهاشون تلاش میکنن و شبانه روز مشغولن. مطمئنم یه روزی (به زودی و کمتر از ۶ ماه دیگه) باید با خواهش و تمنا و آشنابازی و وقت قبلی برین پیششون و اونجای باصفا اقامت کنین.
آیدی اینستاگرامشون:
و اینچنین اولین سفر به سبک جدید برای من رقم خورد. ولی متاسفانه فقط دو روز بهطول انجامید و مجبور شدم بعد از دو روز فیلمبرداری و سفر رو کنسل کنم و برگردم و از این بابت خیلی ناراحتم. کاش میشد ادامه بدم.
لینک کوتاه این نوشته:
می دونم سایت جدیه ها.
ولی من حرص غریبی برای گرفتن اوّلین کامنت سایت ها دارم. بگو که موفق شدم بگو که موفق شدم بگو که موفق شدم. :{
قول می دم ازین جا به بعد کاملا بزرگ منشانه اقدام به کامنت گذاری بنمایم.اهم…
در ضمن من دیوونه ی منش هیچ هایکر هام و خیلی از رویه ی اخلاقی شون خوشم می آد. بعدا که سرم خلوت شه (اگه بشه هعی) خیلی سوال دارم بپرسم. شما هم که تازه نفس و دقیقا اول راه. خییییلی هیجان انگیزه واسم که یه هیچ هایکر رو دقیقا از اوّلین اوّلین سفرش دنبال کنم.
موفق باشی. هو هو.
#اولین کامنت بوبو نویس :))
نهبابا همچین جدی هم نیست ؛)
خیلی خوشحالم که این خبر مسرتبخش رو بهت میدم، موفق شدی ؛)
به نظرم هیچهایک هم خوبیهایی داره و هم بدیها، بهتره از هر دو منظر بهش نگاه کنی ؛)
تو سوالاتت رو بپرس من هم مجبور میشم واسه پاسخ دادن بهشون یه پست جدید بنویسم ؛)